سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از شیر مرغ تا......جون آدمیزاد!!


درباره وبلاگ


سارا
سلام دوست گلم... .به وبلاگ خودت خوش اومدی...من سارام.یه دختر شوخ و شیطون که همیشه میخندم و دوست دارم دیگران رو هم شاد کنم. امیدوارم تو این چنددقیقه ای که اینجایی بهت خوش بگذره و بازم برگردی..!!! راستی یه چیز خیلی مهم!! نظر یادت نرررره!!!!






امکانات جانبی


سلااااااااااام!من اومدم!پس اخماتونو وا کنین بگین خوش اومدی!(گرچه قبلا خودم به خودم گفتم!)
میدونم که میدونید چون درسام زیاده نمیتونم زود زود آپ کنم.....!
بگذریم.........خوبین؟من که خوب خوب خوب خوب خوبم!(خیالتون راحت شد؟)
می خوام یه خبر باور   نکردنی بهتون بدم......!.....آماده اید؟
چند روز پیش.....خب؟....ناظم مدرسه ی ما به یه نفر لبخند زد!!و اون دختر خوشبختی که بهش لبخند زده کسی
نبوده جز.....من!... باورتون میشه؟تازه بعد از اون واقعه ی عجیب دیده شده که چند بار دیگه هم این عکس العمل رو از خودش نشون داده!
خب.این از این که مربوط می شد به روز دختر!(هنوز دیر نشده میتونین بهم تبریک بگین!)خیلی روز جالبی بود!من که کلی خوشم اومد از برنامه هاییی که مدرسه تدارک دیده بود!دو سه روز قبلش من از دم دفتر رد می شدم و از قضا هد بند(تو مدرسه ی ما اجباریه!)نزده بودم.خانم معاون مهربان!منو دید و خیلی به آرامی به من تذکر داد(خیلی خیلی به آرامی!)منم اصلا هول نکردم رفتم در عرض سه سوت,از پریشب تا اون لحظه رو براش توضیح دادم.خودمم نمیدونستم چه ربطی داشت ولی امیدوار بودم که اون خودش یه جوری به هد نزدن من ربطش بده!در آخر کلامات گهربارم!گفتم:همین!
دیدم اصلا عصبانی نیست!با ملایمت گفت :مجری برنامه ی پس فردا می شی؟؟؟!!ماشالله تو که از زبون کم نمیاری.....هول نمی کنی...قشنگ حرف میزنی!......اعتماد به نفست هم که بالاست!
واااای که چقدر مهربون شده بود!اولش یه خورده طاقچه بالا گذاشتم گفتم:آخه من شاید نتونم.....بعدش که فکر کردم دیدم الانه که پشیمون بشه قبول کردم!چی کار کنیم دیگه.....!
به هر حال روز دختر فرا رسید و من خیلی خوشگل اجرا کردم(حال میکنید اعتماد به نفس رو؟)

روز بعد از اون تقریبا نصف بچه ها غایب بودن!!!!!چونکه روز قبل اول صبحی همه بچه ها به مدت دو ساعت تقریبا قندیل بسته بودن!......من چون در سالن بودم جون سالم به در برده بودم(خدا رو شکر!!)

خب این از این!حالا یه چیز دیگه!
از چند سال پیش همش با خودم فکر میکردم 8/8/88چه روز باحالی میتونه باشه!یا مثلا9/9/99!ولی وقتی فهمیدم که این روز,مصادف با تولد امام رضاست....چقدر خوشحال شدم!پس به همتون این روز رو تبریک میگم.حسابی امروز رو خوش بگذرونین چون فقط امروزه!هیچ وقت دیگه پیش نمیاد که دوباره کسی بگه:امروز هشت هشت هشتاد و هشته!فقط یه باره!

دیروز(یعنی پنجشنبه)امتحان علوم و زبان داشتیم.(خب طبیعیه!)ولی سوالات امتحان علوم خیلی طبیعی نبودن!من شب امتحان به دلم برات شده بود که از مبتکران میاد!بنابر این تمام شب رو بیدار موندم و مبتکران(یه کتاب وحشتناک سخت)خوندم و جدول مندلیف حفظیدم! پنجشنبه تو سرویس دیدم بچه ها کتاب درسی دست شونه!(ناامید شدم)برگه هارو که دادن......همه ی سوالا بدون استثنا از مبتکران اومده بود!.....و من به حس ششم خودم می بالم!بلافاصله بعد از امتحان بردنمون بیرون واسه ی جشن میلاد امام رضا(ع).نصف بچه ها به خاطر این که امتحان خراب کرده بودن زار زار گریه میکردن.مدیر مدرسه بین بچه ها راه میرفت میگفت چه بچه هایی !!!حاجت روا بشین!!....(فکر میکرد برای امام رضا گریه میکنن!)!!!!!!

ببخشید!خیلی سرتون رو درد آوردم!!خیلی حرف زدم!!!تازه کلی اتفاق مونده.این فقط سه تاش بود!

الان باید برم سر وقت تحقیقاتم در مورد انرژی هسته ای(حق مسلم ماست!!)!اگه یه سایت خوب سراغ دارید حتما بگین.ممنون میشم.

 

نظر نشه فراموش                                        لامپ اضافی خاموش!!!!!


موبایل

فال حافظ

فتوشاپ

خرید اینترنتی