سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از شیر مرغ تا......جون آدمیزاد!!


درباره وبلاگ


سارا
سلام دوست گلم... .به وبلاگ خودت خوش اومدی...من سارام.یه دختر شوخ و شیطون که همیشه میخندم و دوست دارم دیگران رو هم شاد کنم. امیدوارم تو این چنددقیقه ای که اینجایی بهت خوش بگذره و بازم برگردی..!!! راستی یه چیز خیلی مهم!! نظر یادت نرررره!!!!






امکانات جانبی


کوهنوردی می‌خواست از بلندترین کوه بالا برود...

او پس از سالها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود. 14.gif


شب، بلندی های کوه را تماماً در برگرفته بود  و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود  و ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود...15.gif

 

همانطور که از کوه بالا می رفت، چند قدم مانده به قله کوه، پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد، از کوه پرت شد...34.gif

 

در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید و احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله قوه جاذبه او را در خود می گرفت...

 

همچنان سقوط می کرد و در آن لحظات ترس عظیم، همه رویدادهای خوب و بد زندگی به یادش آمد.اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به او نزدیک است...


ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود و در این لحظه ی سکون برایش چاره ای نمانده جز آن که فریاد بکشد:
" خدایا کمکم کن" 17.gif


ناگهان صدایی پر طنین که از آسمان شنیده می شد، جواب داد:
" از من چه می خواهی؟ "
- ای خدا نجاتم بده!
- واقعاً باور داری که من می توانم تو را نجات بدهم؟
- البته که باور دارم.
- اگر باور داری، طنابی که به کمرت بسته است  را پاره کن!!! 13.gif


یک لحظه سکوت... و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد.....


چند روز بعد در خبرها آمد: یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند. بدنش از یک طناب آویزان بود و با دستهایش محکم طناب را گرفته بود.
او فقط یک متر با زمین فاصله داشت! 33.gif

گردآوری: مجله اینترنتی پی سی پارسی دات کام


پنج شنبه 88/4/25

نظر

مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد.

 

رئیس هیئت مدیره مصاحبه اش کرد و تمیز کردن زمین رو - به عنوان نمونه کار - دید

 

و گفت: «شما استخدام شدین ، آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرمهای مربوطه رو واسه تون

 

بفرستم تا پر کنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین..»


مرد جواب داد : «اما من کامپیوتر ندارم ، ایمیل هم ندارم ! »


رئیس هیئت مدیره گفت : «متأسفم ؛ اگه ایمیل ندارین ، یعنی شما وجود خارجی ندارین ؛ 

 

و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمیتونه داشته باشه .»


مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد ، نمیدونست با تنها 10 دلاری که در جیبش

 

داشت چه کار کنه . تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق 10 کیلویی گوجه فرنگی بخره .

 

بعد خونه به خونه گشت و گوجه فرنگیها رو فروخت . در کمتر از دو ساعت ،

 

تونست سرمایه اش رو دو برابر کنه . این عمل رو سه بار تکرار کرد و با 60 دلار به خونه برگشت .

 

مرد فهمید میتونه به این طریق زندگیش رو بگذرونه ، و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره و

 

دیرتر برگرده خونه ؛ در نتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر میشد ؛

 

به زودی یه گاری خرید ، بعد یه کامیون، و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت

 

(پخش محصولات) داشت ...


پنج سال بعد ، مرد دیگه یکی از بزرگترین خرده فروشان امریکاست ؛ شروع کرد تا برای آینده ی

 

خانواده اش برنامه ریزی کنه، و تصمیم گرفت بیمه عمر بگیره .

 

به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد ؛ وقتی صحبت شون به نتیجه رسید ،

 

نماینده بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید ؛ مرد جواب داد : «من ایمیل ندارم.»


نماینده بیمه با کنجکاوی پرسید : «شما ایمیل ندارین ، ولی با این حال تونستین یک امپراتوری

 

در شغل خودتون به وجود بیارین . می تونین فکر کنین به کجاها می رسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟»

 

مرد برای مدتی فکر کرد و گفت :

 

 آره ،‌ احتمالاً می شدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت ... 

 

و اما نتایج اخلاقی :


1. اینترنت چاره ساز زندگی نیست .


2. اگه اینترنت نداشته باشی و سخت کار کنی ، میلیونر میشی .


3. اگه این نوشته رو از طریق ایمیل دریافت کردی ، تو هم نزدیکِ که آبدارچی بشی

 

به جای میلیونر شدن...!!!


درجواب این نوشته به من میل نزن ، من دارم ایمیلم رو می بندم تا برم گوجه فرنگی بفروشم !!!!

 


سلام.دوباره اومدم.ایندفعه چندتا جوک میزارم.امیدوارم خوشتون بیاد

 

غضن?ر پشت ماشینش می‌نویسه: یا زهرا، یا هیچکس !

یه غضن?ر قبر کن بوده بعد یه روز داشته یه مرده هرو خاک می کرده که یهو مرده زنده میشه و همه فرار می کنن.بعد غضن?ر با بیل می زنه تو سر طرف و یارو می میره! غضن?ر داد می زنه: نترسید من کشتمش !

به غضن?ر میگن اگه دنیا رو بهت بدن چه کار میکنی میگه من فعلا می خوام ادامه تحصیل بدم !

 

غضنفر می ره بین دو الاغ می گه افسانه سه برادر !

غضنفر تو کیوسک تلفن بوده، بیرون که میاد ازش می‌پرسند سالمه؟ میگه: سالمه فقط آفتابه نداره !

 

به غضن?ر میگن وبا اومده میگه:چی چی اورده؟؟؟

غضن?ر کیس کامپیوترش رو میبره نمایندگی و میگه: آقا اینو برای ما تعمیر کنین، مسئول پذیرش میگه: چه مشکلی داره؟ غضن?ر میگه: والا نمیدونم چرا چند روزه جا لیوانیش بیرون نمیاد !

غضن?ر پری دریایی می‌بینه و بهش میگه: تو چقدر خوشگلی، زن من می‌شی؟ پری میگه: من که آدم نیستم، غضن?ر میگه: فکرکردی من آدمم؟

یه روز غضن?ر میره کتاب فروشی میگه کتاب غضنفر دانارو دارید ؟ صاحب کتاب فروشی میگه:ما کتابای تخیلی نداریم !

غضنفر داشت پوست پرتغال میکند تو دلش میگفت یا امام رضا خدا کنه توش موز باشه !

غضنفر میره امتحان راهنمایی و رانندگی بده، ازش می‌پرسن: یه نیسان، یه اتوبوس، یه ماشین آتش نشانی و یه دوچرخه، سر یه چهارراه هستند، کدوم اول باید بره؟ عضنفر میگه: نیسان اول باید بره، بهش میگن خوب فکر کن! ماشین آتش نشانی در حال ماموریته! میگه: خوب نیسان اول باید بره! بهش میگن: یه کمی بیشتر فکر کن! غضنفر کلی فکر می‌کنه بعد میگه: اول ماشین آتش نشانی، بعد اتوبوس، بعد دوچرخه! میگن: پس نیسان چی شد؟ میگه: کجایی بابا، نیسانه همون اول گازشو گرفت رفت !

غضن?ر سوار یه خر بوده داشته می‌رفته، یه نفر خیلی بهش نگاه می‌کنه، غضن?ر میگه: چیه؟ تا حالا خر دوطبقه ندیدی ؟

غضنفر با دوستش دعواش میشه، دوستش یه سنگ بزرگ بر می‌داره پرت می‌کنه طرف غضنفر ، غضنفر  می‌پره هد می‌زنه !

از یه غضن?ر می‌پرسند: چهار شیش تا؟ غضن?ر یه کم فکر می‌کنه، مغزش رگ به رگ میشه !

به غضن?ر میگن: زنت چه شکلیه؟ میگه: جنیفر لوپز رو دیدی؟ دست به آب کن روش !

غضن?ر رشته‌اش دامپروری بوده، روش نمیشده به کسی بگه. یکی ازش می‌پرسه: رشته‌ات چیه؟ میگه: دامپیوتر، گرایش پشم افزار!


سلااااااااااااااااااااااام!!!!خوبین ؟ خوشین ؟ چه خبر ؟..............اول اول از مدرسه و ...دانشگاه و .............بگین !!!

من؟...از من نپرسین که پشیمون می شین ................! 

Ok حالا که اینقدر اصرار داری بذار واست بگم....!

ای خداااااااااااااا چه کنم؟........مدرسه که

نیست.........جکستانه...... !

 

البته حالا که مدرسه تموم شده یه خورده (فقط یه خورده)خیالم راحته!!!آخه یه خورده از وظایفم کم شد!!

از یه طرف باید درس میخوندم از یه طرف فیلم میدیدم!!!هی درس بخون هی فیلمای آبکی صداو سیما

رو ببین!!!از بس که من فداکارم!!صرفا برای جلوگیری از هدر رفتن پول دولت!!مجبور بودم سلامتیمو بذارم کف دستم!!

خب!!این از این!!

دیروز رفتم کارنامه مو بگیرم.خداخدا میکردم ناظممون تو مدرسه تشریف نداشته باشه!!

سری قبل که پدرم رو به ضرب و زور !!!راضی کردم که برای جلسه ی انجمن...بیاد .تا چشم ناظمه بهش افتاد

هرچی میتونست از من بد گفت و گلگی کرد.حتی اشتباهات مسول بوفه رو هم به من ربط میداد!!!

آخه یکی نبود بگه بچه به این سربه زیری!!!!!!!!!!

 حالا بشنوید از اون یکی ناظممون!!فداش بشین الههههههی!!!!!!ّّّّّّّّبوس بوس!تا پدرمو دید کلی ازم تعریف کرد که خودمم تعجب کردم!!

جالب اینجا بود که دقیقا اومد کنار اون یکیه!!! پدرم با تعجب به من نگاه میکرد نمیدونست حرف کدومشونو باور کنه!!!!!

فقط حال کردم که قیافه ی ناظم اولیه دیدنی بود!!میدونید شبیه کیه؟؟؟

عینهو جادوگره تو سفید برفیه!!!مخصوصا صداش!!!

مدرسه ی ما اینجوریه دیگه!!سرصف مدیر میگه صلوات بفرستید........ناظم میگه دست بزنین!!!!!!!

ما هم چون احترام مخصوصی!!!!!!برای هردوتاشون قایلیم........کف صلواتی میفرستیم!!!!به همراه

سوت وسور و داد و فریاد!!!

راستی!!؟ معدلم 20شد!!!!!!!!بهم تبریک نمیگین؟؟؟؟؟؟؟

خب دیگه واسه امروز بسه.

بای تا های!!!!!!!!!!

نظررررررررررررررر یادت نره!!!!


<      1   2   3   4      

موبایل

فال حافظ

فتوشاپ

خرید اینترنتی