به به به به به... سلام برو بچز گل گلدون! چطورین؟خوبین؟خوشین؟ چقد قد کشیدین ماشالله!!!من نبودم جام خالی بود تو نت؟ همتون دق کردین؟ غُصه خوردین؟ میدونم!!!!
ااااااه....اینجا چه خبره!؟!این همه گردوخاک و تارعنکبوت و ....اینا چیه آخه؟؟حالا خوبه فقط سه چارماه ناقابل نبودمااا!!(ببخشید بخدا اینقدر آپ نکرده بودم اصلا روم نمیومد بیام اینجا!)
من که این چندوقته خیلی بهم خوش گذشت! خب به هرحال عید و بیکاری و علافی و...!!ولی خداییش هرچی خوش گذرونده بودیم این یه ماه آخری کوفتمون کردن!! بس که امتحان گرفتن!!مگه مغز ما بدبختا چند گیگ جا داره که این همه کتاب و جزوه و دفتر و مبتکران و دیگر چرت و پرتا(!) توش جا بشه؟؟؟!!
خب!!روشی که در زیر ملاحظه میفرمایید(!) چیزیه که چندوقت پیش یه جایی خوندم و دیدم که در مورد
منم داره اجرا میشه!این مدل جدیدترین متد روز دنیاس واسه درس خوندن!که والدین گرامی روی بنده
امتحانش کرده اند و میکنند و خواهندکرد!!
مثلا الان تازه رفتم تو اتاق که خیرسرم خربزنم!!
داری میخونی؟
من:
5 دقیقه بعد:
نخوابی؟
من:
5 دقیقه بعد:
نخوابیا!
من:
5 دقیقه بعد:
آفرین بخون
من:
5 دقیقه بعد:
میخونی؟
من:
5 دقیقه بعد:
بخون بخون مزاحمت نمیشم!!
من:
... (این داستان ادامه دارد تا شب)
.
خب!!این از این!
حالا یه چیزی!!فردا....خب؟تولد دوستمه!یه دوست باحال بامزه که سه ساله باهمیم!اگه تا حالا خدای
نکرده(!) پاتون رو گذاشته باشین تو قسمت نظرات صددرصد میشناسینش!
کیانا جون تولدت مبارک!!
موزیک لطفا!!
تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک
بیا شمعا رو فوت کن....
مهمونای عزیز همه دست دست دست....!
خب دیگه بریم سراغ کیک!
خب!!اینم از این!
یه وقت باخودتون نگین این ساراهه خله یا چله این همه چیزو یه دفعه ای باهم داره پست میکنه ها!ولی چون خودم به خودم اطمینان دارم که حداقل تا آخر خرداد و امتحانا و..... نمیتونم به هیچ وجه الوجوه بیام نت خواستم واسه اوقات فراغتتون یه کاری کرده باشم!!
اولش خواستم یه شعر خوشمل بذارم ولی وقتی تو مدرسه واسه بروبچ خوندمش گفتن خیلی سوووووزناکه!منم چون الان خودم خوشحالم نمیخوام شما رو ناراحت کنم!باشه واسه دفعه ی بعدی!
امروز آخرین روز مدرسه بود!منم که سومم بنابراین آخرین روزی بود که با دوووووستام سر یه کلاس مینشستم!!وقتی ازشون خدافظی کردم گریه م نیومد ولی وقتی فکر میکنم میبینم خیلی ضایع بود گریه
نکردم!!لااقل واسه حفظ ظاهر!بچه های اون یکی کلاس انگار عزاداری راه انداخته بودن!ولی کلاس ما
طبق معمول هررهر کرکر خنده بود!!انگاااار نه انگار که روز آخره!باید دلمون برا همدیگه تنگ بشه مثلا!!(دلم واسه هشت تا از دوستاااام خیلی تنگ میشه...!)ولی خداییش امسال خیلی خیلی خیلی خوش گذشت!حرص هرچی معلم و ناظمه درآوردیم!کلاسمون معروف شده بود هر اتفاقی تومدرسه
میفتاد اتوماتیک میفتاد گردن ما!با این حال معلما دوسمون داشتن خداییش دخترای خوبی بودیم!نمونه ش من!!به این خوبی ....گلی... ماهی!!
خب!اینم از این!
تاحالا به فکرتون رسیده بود که شاعرا هم کل کل راه میندازن؟؟میگی نه؟نیگا کن!!
حافظ:
اگر آن ترک شیرازی بهدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
صائب تبریزی:
اگر آن ترک شیرازی بهدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز میبخشد، ز مال خویش میبخشد
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را
شهریار:
اگر آن ترک شیرازی بهدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و معنارا
هر آنکس چیز میبخشد بسان مرد میبخشد
نه چون صائب که میبخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور میبخشند
نه بر آن ترک شیرازی، که برده جمله دلها را
محمد عیادزاده:
اگر آن ترک شیرازی بهدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بهدست آورد دنیا را
نه جان و روح میبخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خالها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پاها را
فقط میخواستند اینها، بگیرند وقت ماها را ..!!!
منبع:khodamokhodet1388.parsiblog.com
خب...!اینم از این!!!دیگه خسته شدم شما رو هم خسته کردم ببخشید!این آپ خیلی خیلی خیلی خیلی طولانی شد!(حالا نه اونقدرا!)
دووووووستون دارم!دلم براتون خواهد تنگید(فعل نو=از مصدر تنگیدن!)
نظرررررررر بذاریناااا ...میدونم میذارین منتها گفتم یادآوری کنم!!نظر قبلیاتونو دیدم ذوقمرگ شدم!
بای!
نظر