خودتون انتخاب کنید اول سلام کنم یا طلب عفو از اییییین همه دیر اومدن؟؟!!
باشه حالا که میبینم خیلی زشته که آدم به بزرگتر سلام نکنه و همچنین اینکه خیلی اصرار میکنین گزینه ی اول رو انتخاب میکنم.
خب سلام! {تشویق حضار}
خوبین؟
این چندوقته من نبودم چقد لاغر شدین از غصه.. آخی بمیرم الهی...(هی زود باش بگو خدا نکنه!حالا من یه چی گفتم تو باید جدی بگیری؟؟!)
چه خبر؟تابستون که چه عرض کنم...بهتره بگم آستانه ی پاییز خوش میگذره؟
من این مدتی که نبودم ... دلایل موجهی داشتم..خب راستش مستاجر قبلیمون که از خونمون رفته بود تلفن رو قطع کرده بود و پس از آن هم در امر وصول آن به دلایلی مشکلاتی پیش آمد که...(اه اه اه اه چه قلمبه سلمبه حرف زدم حاااالم به هم خورد...!)خلاصه.اصل ماجرا همین بود که گفتم.بعد از اونم مسافرت و غربت(!) و اینا... مخلص کلوم اینکه من از نظر فناوری ارتباطات با آدمیان نخستین رقابت میکردم!!!!
باور نمیکنید؟عرض میکنم خدمتتون!!همونطور که گفتم ...تلفن که.. خدابیامرزتش!!!بنابر این نتیجه میگیریم که اینترنت هم...ره ته ته!!!
در زمان دوری از یار(منظورم همون تلفنه!!)دلم به موبایلم خوش بود که اونم ازم زدن بردن(به حق 5تن و 12 امام و 14 معصوم و124000 پیامبر+من طفل معصوم کوفت جناب دزد بشه. ایشالله تو گلوش...اهن ببخشید در گوشش گیر کنه.
همه با هم یکصدا بگید آمین!!معتادِ کچل.بووووووق!)
م.ا.هواره هم که وصل نبود چون اونقد پارازیت داشت که عطاشو به لقاش بخشیدیم و جمعش کردیم!!حالا اگرم بود زیادم فرقی نمیکرد!!!مثلا فارسی وان یا جِم!آخه نه که خیلی فیلمای سالم و زیبایی پخش میکنه!از هر نیم ساعت فیلم باید یه ساعتشو بزنی به یه شبکه دیگه!!بس که این خارجیا مهربونن و به هم محبت دارن!!!
دلم خوش بود چارتا کلاس میرم چارنفر آدم میبینم!وگرنه شاید کارم به آتیش و دود و شیپور و شایدم کبوتر نامه رسان میرسید!!
خلاصه(چقدرم که خلاصه بود واقعا!!!!)
مهم اینه که الان برگشتم!مگه نه؟
تابستون امسال اتفاقات خییییلی باحال و خنده داری افتاد...الانم چون نمیتونم انتخاب کنم که کدومشون رو بگم بنابراین هیچکدوم رو نمیگم!بله!فقط میتونم اینو بگم که برای اولین بارامیدوارم اول سال تحصیلی موضوع انشا این باشه:تابستان خود را چگونه گذراندید؟!(وایسا بینم اصلا اول دبیرستان درسی به نام انشا داره یا نه؟خدا کنه داشته باشه!!)
فعلا همینا...درسته که این پست زیاد هدفمند نبود ولی قشششنگ غیبت دو ماهه ی منو توجیه کرد!
پانوشت:چندروز پیش رفته بودم پیش یکی از مربیای قدیمی ژیمناستیکم.مربی من نبود ولی همیشه داور مسابقه ها بود.بازم این جمله اومد تو ذهنم:ژیمناستی که صدای پاش بیاد ژیمناست نیست...!!!!
حوادث نوشت:لطفا در هنگام استفاده از هدفونی که مقداری شل و گشاد تنظیم شده است از عطسه ی شدید خودداری کنید!!!
مثال:چند دقیقه پیش...همزمان با مطلب نوشتن...داشتم آهنگ گوش میدادم!البته با هدست.... و از اونجایی که حادثه{شما بخون عطسه!} هیچگاه خبر نمیکند,هدست گرامی اینجانب مستقیما شیرجه رفت توی مانیتور!
خیر سرم اولین باری بود که تصمیم گرفته بودم جلوی عطسه م رو نگیرم!!تصمیم لغو شد!
عمرن بفهمین چی نوشتم نوشت:چمین زمن*
*برگرفته ازفرهنگ لغات خواهر گرانقدر!!
چند روز بعد نوشت:از اصفهان بسی خوشمان آمد...واز مردمانش نیز همچنین...!!!
نکته:برای من دوست واقعی..صمیمی ترین دوست...با دوست داشتنی ترین دوست...و بهترین دوست...فرق دارن!!اینا باهم فرق دارن!!باور کنید!برای بعضی ها درکش یه ذره کوچولو مشکله!!
نظر